دلشکسته
بایکی میخواستم درد دل کنم گفتم سیگار داری؟ گفت میخوای بکشی؟ گفتم نه تو بکش طاقت حرفامو داشته باشی... دلتنگی هایم به تو رفته اند. ارام می ایند. در سینه مینشینند. دیگر نمی روند... حوصله ات که سر میرود بادلم بازی نکن! من در بی حوصلگی هایم با تو زندگی کردم باران بهانه اي بود... كه زيرچترمن تا انتهاي كوجه بيايي كاش... نه كوچه انتها داشت و باران بند مي امد! سوار تاكسي شدم خواستم كرايه بدم راننده گفت تنهايي؟ اهسته گفتم خيلي وقته!!! اجازه خدا؟؟ ميشه من ورقمو بدم؟ ميدونم وقت امتحان تموم نشده ولي من ديگه خسته شدم. دلم ميخواهد بخوابم... مثل ماهي حوضمان... كه چند روزيست روي اب ارام خوابيده است!!! گفتي شايد برگشتم... هنوزهم زنده ام! به اميد همان شايد! دنيا اين جوريه اگه گريه كني ميگن كم اوردي اكه بخندي ميگن ديوانه اي اگه دل ببندي تنهات ميزارن اگه عاشق بشي دلتو ميشكنن با اين حال بايد لحظه اي گريست دمي را خنديد ساعتي را دل بست و عمري عاشقانه زيست. گاهي عمر تلف ميشود به ياد يك احساس... گاهي احساس تلف ميشود به پاي عمر... وچه عذاب ميكشد كسي كه هم عمرش تلف ميشود وهم احساسش...
Power By:
LoxBlog.Com |